قطعا بدترین جنبندگان نزد خداوند، کرها و لالهایی هستند که نمی اندیشند.
انفال آیه ۲۲
قطعا بدترین جنبندگان نزد خداوند، کرها و لالهایی هستند که نمی اندیشند.
انفال آیه ۲۲
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند
گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود
برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است
م.ب با ترجمه ا.ش
آرام باش ای دختر بابا...میدانم هوای دلت سرد و بارانی است. دیشب که با چشمهای نمدار و دلتنگی بابا خوابیدی
آمدم بالای سرت و تو را بوسیدم و بوییدم نگاه به چهره ی معصومت که همچون ملکی آرام خوابیده بودی ...
خوشحالم از اینکه تو را آزاد میبینم.
بخاطر آزادی تو هزاران خمپاره دشمن سینۀ پدرت را نشانه رفتند. نمیخواستم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد.
راستی از طرف من به مادرت بگو: "ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ. دوست دارم خنده ات را دوباره ببینم بیشتر بخند." چرا گونههای مادر بزرگت همیشه خیس است؟ از طرف من دست مادرم(مادر بزرگت) را ببوس و سلام مرا به او برسان.
راستی خوشحالم ازاینکه درس هایت را خوب میخوانی...
فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ، اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند ، فقط او میتواند مرا بشناسد ، او حتماً (من را) می فهمد ...
ص.ه
جایی بودم داشتم میرفتم خونه.
ساعت 12 شب ...
سوار تاکسی شدم.
از عقب هر 10 ثانیه صدای سرفه یه بچه میومد.
تمام شادیهایم از آن توباد
شادی شناخت خویش درتنهایی
شادی حس رهای در هوایی بارانی
تمام لحظه هایم ازآن توباد
لحظه هایی که گم شدند در بی دردی
لحظه هایی که سوختند در شعله عشقی
تمام هستی ام از آن توباد
هستی کسی که برده ایش ز یاد
هستی کسی که داده ایش به باد
هارون الرشید ( پنجمین طاغوت عباسی ) با اسکورت و جاه و جلال از محلی عبور می کرد ، بهلول
در آنجا او را دید ، صدا زد : آهای هارون ! هارون ! هارون !
هارون : کیست که مرا می طلبد ؟
حاضران : بهلول است .
هارون ، بهلول را طلبید و گفت : آیا مرا می شناسی ؟
بهلول : آری .
هارون : من کیستم ؟
بهلول : تو کسی هستی که اگر در مشرق به کسی ظلم شود و تو در مغرب باشی ، خداوند در روز قیامت ، در این مورد از تو باز خواست می کند .