بذارم کنار, عشقو دیوونگی رو
چشامو رو اونی که میخوام ببندم
یه مدت با هیچی ، با هیشکی نخندم
هنگامی که برخواستم از ایران ویرانه ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون
برایت گل میآوردم
و با تو در اتاقی که به رنگ چشمهایت بود میماندم
ولی دیدم که دستم لحظهها را دور میریزد
روی یه سنگ قبر اینو نوشته بود:
زندگیه خوبی داشتم.
هنوز حال و هوایی که داشتم دارم
هنوز طبع گدایی که داشتم دارم
برای گمشدگان یک چراغ روشن کن
نیاز به راهنمایی که داشتم دارم
...
دوست دارم که یک شبه
شصت سال را سپری کنم،
بعد
بیایم و با عصایی در دست،
کنار
خیابانی شلوغ منتظرت شوم،
تا
تو بیایی،
مرا
نشناسی،
ولی
دستم را بگیری و
از ازدحام خیابان عبورم دهی
چند تا سوال:
1-اگر فرد زیر 16 سالی که داره پول در میاره میشناسید بگید .شغلش چیه؟
2-موفق ترین فرد زیر 16 سالی که میشناسید بگید.چرا و توی چه کاری موفقه؟
3-با استعداد ترین فرد زیر 16 سالی که میشناسید کیه؟تو چه کاری؟
همین.
سخت نگیرید.لطفا.
اصلا نام افراد مهم نیستند.این یک نظر سنجی ساده است.
جواباتونو برای ساخت الاکلنگ لازم دارم (رجوع شود به پست قبلی)
:)
باز می آیی
از پشت افق ها
با همان سادگی کودکانه
و پیراهن آبی راه راهت...
راستی چه شد که بعد از بازی الاکلنگ
ناگهان بزرگ شدیم...
ساعت نزدیک به نه شب بود.
محمد بیست ساله : ببخشید...من مزاحم نیستم... شما گم شدید؟
مریم بیست و سه ساله(با تعجب و ترس): آره...