زمین،قاره ما، کشور ما، شهر ما، منطقه ما، محله ما، خیابان ما، کوچه ما، آپارتمان ما،طبقه ما، خانه ما، خانواده ما و من که الان نشستم پای لپ تاپم دارم از طریق این وبلاگ با شما ارتباط برقرار میکنم، خیلی از ماها( جمع کلمه ما :دی)، داریم به سمتی میریم که نباید بریم. یک زندگیِ از قبل طراحی شده...برده داری مدرن...
راستی به این فکر کردیم که زندگی یعنی چی؟؟!!
چند وقت پیش یه پست نوشته بودم با عنوان :"
خوشحالم که از بردگی مدرن آزاد شدم" در مورد کارم بود، من معتقدم شغل های الان اکثرا مثل بردگی میمونه، بردگی مدرن. البته من دیگه برده نیستم :)
در پست قبلیم که عنوانش "
وقتی که دلم میخواد یک هفته فقط، فکر کنم." بود، گفتم میخوام یه هفته همه ی کار هام رو تعطیل کنم و یکم فکر کنم.
من پنج شنبه ها معمولا کار نمیکنم. نشستم یه گوشه و شروع کردم به فکر کردن.
به این که: کی میخوابم؟! کی بیدار میشم؟! چی میخورم؟! چی میپوشم؟! چقدر سفر میرم؟! چقدر تفریح میکنم و میخندم ؟! و خیلی موضوعاتی که خیلی ساده، هممون، از کنارشون عبور میکنیم.
چنتا سوال:
چرا انقدر کم سفر میکنیم؟!
جرا انقدر کم تفریح میکنیم؟!
چرا برنامه غذایی درستی نداریم؟!
چرا و چرا وچرا؟؟؟
اصلا چرا همه انقدر بی اعصاب و بی حوصله شدن ؟
مریضی نا علاج چیست؟ مثلا سرطان چیست؟ و اصلا کیا و چرا اینو ساختند و دادند به خورد ما؟
من فکر میکنم زندگی من و شاید شما، با یک برنامه ریزی حساب شده، به سمت بی برنامگی میره:)
این پست ادامه دارد...