haamfa

. تفکرت رو با قدرت طراحی کن...

اشک آن شب لبخند عشقم بود


اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم مرا فریاد کن

درخت با جنگل سخن میگوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن میگویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
 
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
 
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن میگویم
بسان ابر که با توفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن میگوید
زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست

ا.ش

۹ ۰
محسن رحمانی
۱۱ اسفند ۱۳:۱۳
زیبا بود.

پاسخ :

آره...
کارش درسته شاعرش
Faber Castel
۱۱ اسفند ۱۳:۱۸
نمی دونم چرا موقع شعر خوندن می رسه، دلم می خواد بخوابم! :)

پاسخ :

چون وقتی خوابت میاد شعر میخونی.
:))
پروانه شیخ
۱۱ اسفند ۱۳:۲۲
شعر بسیار لطیفی بود.
ممنونن از شما.

پاسخ :

آره انقدر لطیف بود بعضیا خوابشون برد(Faber Castel)
:)
ممنون از شما

ماهی سیاه کوچولو
۱۱ اسفند ۱۳:۳۱
شاملو معرکه س
این شعر رو با صدای خود شاملو گوش دادین تا حالا؟!
اگه ندادین حتما گوشش کنید
توی آپارات هست
فایل صوتیشم هست
یادتون نره :)

پاسخ :

درسته معرکه س.
نه گوش ندادم.حتما گوش میدم .
راستی اگه یادم رفت چی؟؟؟ :)

ی.الـف.سیــن ...
۱۱ اسفند ۱۳:۴۶
شاملوی دوست داشتنی😍😍

پاسخ :

احمد جووون دوس داشتنی.
.
.
.
من خطاب به خودم: هوووو ..مگه پسرخالته ؟؟؟ احمد جون...
کتایون ملکی
۱۱ اسفند ۱۴:۵۷
خیلی زیبا بود ،  ممنون گذاشتی تو وبت آدم 20 بارم این شعرو بخونه مثل روز اول براش تازگی داره:)

پاسخ :

مرسی:)
آره واقعا...
پاتریک (:
۱۱ اسفند ۱۴:۵۸
حرف نداره :-)

پاسخ :

پاتریک...جان
نشمردم ولی 1000 تا باید بیشتر باشه...(تعداد حرفاشو میگم :)   )
saied davoodi
۱۱ اسفند ۱۵:۱۹
آقای احمد شاملو عزیز.
این دکلمهرو باید با صدایخود شاعر شنید :)))

پاسخ :

آقای سعید داوودی عزیز.
حق با شماست:)
دانشنامه دفاعی
۱۱ اسفند ۱۹:۴۸
یادش بخیر
به سالها پیش برگشتم
انگار یک قرن از آن دوران می‌گذرد
شعر بسیار زیبایی‌ست
من درد مشترکم، مرا فریاد کن
می‌دانید که فقط یک درد مشترک وجود دارد

پاسخ :

امید وارم سال های باقیمانده ی زندگیتون هم ختم بخیر باشه:)
مهنا احمدی
۱۱ اسفند ۲۰:۵۶
عالی بود
تشکر

پاسخ :

مرسی
از شاعرش.
و تشکر از شما.
زهرا ظهوری مقدم
۱۱ اسفند ۲۱:۲۳
تشکر روح نوازه

پاسخ :

و من هم از شاعرش متشکرم.
آقای سین
۱۱ اسفند ۲۲:۵۹
بسان باران که با دریا....
 به به

پاسخ :

تقابل قشنگیه.
صحنه ی خیلی شاعرانه ایه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان