ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
یه موقع هایی خدا به زور بغلت میکنه
تو گریه میکنی
میگی: نمیام ...منو بذار زمین..میگم بذارم زمین
نمیذاره
ورت میداره با خودش میبرتت
توی بغلش دست و پا میزنی
میگی: ولم کن میگم ..میگم نمیام
ولت نمیکنه
عینهو بچه ها لج بازی میکنی،نق میزنی، دری وری میگی
لبخند میزنه بهت
بعدش که یکم میگذره تازه میفهمی چیکار کرده برات
خیلی کیف میده ...خیلی . وقتی میفهمی انقدر حواسش بهت هست.
خندم گرفته از خودم.
از بچه بازیام.